بخاطر زن بودن بقتل رسيدند
برگردان ناهيد جعفرپور برگردان ناهيد جعفرپور

خشونت عليه زنان در آمريکای مرکزی و مکزيکو

تا زمانی که جامعه سکوت می کند هيچ چيزی تغيير نخواهد کرد

Anna Schulte&Olga Burkert


در آمريکای مرکزی و مکزيکو روزانه زنان قربانی خشونت می شوند. در اين جوامع مردسالار منطقه روزانه صدها زن بدليل زن بودنشان بقتل می رسند. بيشتر اين زنان قربانی خشونت های در خانواده و تبعيضات در زندگی روزمره می باشند. دولت و دادگستری به اندازه کافی از اين زنان حمايت ننموده و به آنها امنيت نمی دهند. بخش بزرگی از مجرمين بدون مجازات به کار خود همچنان ادامه می دهند. اما سازمانهای نيرومند زنان راحت ننشسته و با ساختارهای قدرتی موجود که باعث تبعيض زنان در جامعه می شوند مبارزه می کنند.

زنان مورد تبعيض قرار می گيرند، به آنها ضرب و شتم می شود، مورد تجاوز قرار می گيرند و حتی بقتل می رسند. برای بخش بزرگی از زنان آمريکای مرکزی و مکزيکو خشونت جسمی و روحی و روانی مسئله ای روزانه است و حتی اين روند از خردسالی ادامه دارد. بسياری از دختران و زنان چيز ديگری را نمی شناسند و مادران و خواهران و افراد مونث خانواده شان غالبا همين تجربه را پشت سر داشته اند.

در سر تا سر جهان سالانه 2 تا 3 ميليون زن بخاطر زن بودن بقتل می رسند. طبق گزارش سازمان ملل آمريکای مرکزی به مناطقی تعلق دارد که در آن بيشترين زن کشی و خشونت بر عليه زنان اعمال می شود. اين زن کشی ( واژه ای در فمنيسم "فمسيديو") چيز ديگری جز قتل زن آنهم بعلت زن بودن معنی نمی دهد. قالبا قربانی قبل از کشتن بشدت مورد آزار و تجاوز قرارمی گيرد. اينگونه جنايت همواره از سوی دولت ها تحمل می شود و سکوت اختيار می شود و با اين کار اين خشونت ها تشويق می شود.

در السالوادور برای مثال طبق يک گزارش سازمان جهانی حقوقبشر برای سال 2011 در سال 2010 در حدود 477 قتل زن بثبت رسيده است. در گواتمالا 565 زن بقتل رسيده اند. ارقام واقعی تقريبا در تمامی کشورها بالا تر است و همواره بسياری از اين قتل ها تحت پوشش خودکشی يا جرايم خشونت آميز ديگر به ثبت می رسند. سازمان حقوق بشر به اين دولت ها نقد می کند که آنها در عمل اقدامات لازم برای امنيت زنان انجام نمی دهند و مجرمين را به لحاظ جزائی مسئول نمی سازند.

توجه ويژه افکارعمومی جهان تازه از سال 1990به اين زن کشی ها در آمريکای مرکزی جلب شده است. تنها در سال 2010 طبق آمار رسمی سيصد زن بقتل رسيده اند. در منطقه محصور صنعتی سيوداد جوآرس در مرز آمريکا جائی که محل تجارت مواد مخدر است و کارگران مهاجر بسر می برند غالبا زنان جوان مورد تجاوز قرار می گيرند و مورد آزار و اذيت واقع شده و جنازه آنها در محل های پرت و در بيابان پيدا می شود. بنظر می رسد که کارتل های مواد مخدر، پليس و سياستمداران بطور سيستماتيک دختران جوان را می ربايند و سپس بقتل می رسانند. مجرمين هيچگاه يافته نمی شوند و غالبا بطور جدی تلاشی برای يافتن آنها نمی شود. بشکرانه تلاش های يک شبکه جنبش فعال زنان افکار عمومی جهانی توجه اش به اين زن کشی ها جلب گرديد ـ البته هنوز هم اين بمفهوم پايان خشونت ها نيست.

اما اين منطقه سيوداد جوآرس با وجود تمامی معروفيتش در اين خشونت ها موردی منحصر به فرد نيست. در کشورهای آمريکای مرکزی مانند گوآتمالا و السالوادور بر خلاف آنچه رسانه ها گزارش می دهند با وجود اينکه آمار خشونت و جنايت عليه زنان به اندازه " خشونت های جنايتکارانه کارتل های مواد مخدر" بالا نيست اما خشونت عليه زنان هم چنان شدت دارد.

غالب زن کشی ها توسط پدر، برادر، همسر يا مردان خانواده انجام می شود. بسياری از زنان قربانی زنان از اقشار تهيدست و کم سواد و بيسواد می باشند. به ويژه در روستا ها زنانی که مورد خشونت قرار می گيرند از هيچ پشتيبانی برخوردار نيستند. در سر لوحه تمامی اخبار خبرگزاری های آمريکای لاتين در باره زن کشی و خشونت های ساختاری و خانگی مجموعه مناطق آمريکای مرکزی و مکزيکو نقشی برجسته دارند. آنچه که درتمامی اين کشورها برابر است اين است که دولت و پليس و مراجع قضائی غالبا هيچ کاری بر عليه اين خشونت ها نمی کنند و با وجود اين که آمار زن کشی در تمامی اين کشورها سالانه افزايش می يابد اما اين نهاد ها هيچ حرکت فعالی بر عليه آن نمی کنند.

پليس و قضات غالبا بجای قربانيان از مجرمين حمايت می کنند. ماموران دولتی اين زن کشی ها را يا ثبت نمی کنند و يا مدارک کافی بر عليه اش تهيه نکرده و غالبا شواهد و مدارک در بين راه مفقود می شوند. اگر هم شکايتی می شود اين شکايت ها با موانع بسيار روبرو خواهند شد و غالبا گناه بگردن زنانی که بقتل رسيده اند خواهد افتاد. از همه شگفت انگيز تر اينکه رسانه های اين کشورها هم در گزارش دهی خود مسئله را طوری مطرح می سازند که قربانيان مجرم و مجرمان قربانی قلمداد ميشوند. بدينوسيله بخش اعظمی از مجرمين مجازات نگشته و حتی برای يکبار هم درخواستی برای توضيح از مراجع قضائی دريافت نمی کنند. معافيت از مجازات مانعی است برای خويشتن داری در مقابل اعمال خشونت آميز و اين چنين دولت های اين کشورها شريک جرم اين خشونت های تبهکارانه و زنکشی ها و نابرابری های ساختاری و... می گردند.

هيچ دولتی در اين منطقه آنطور که لازم است بر عليه اين زن کشی ها اقدام نمی کند و حتی اگر در قوانين السالوادور و مکزيکو اين زن کشی ها ممنوع شده اند اما همچنان اين خشونت ها ادامه دارند و تا يک قانون بر کاغذ بتواند به يک قاعده و يک قانون اجرائی تبديل شود راهی دراز پيش روی خواهد داشت به ويژه اگر موضوع بر سر محافظت از زنان باشد. در واقع بجای اينکه امنيت برای زنان فراهم شود غالبا قرابانيان خشونت به حاشيه پرتاب می شوند. در اين کشورها خانه های دولتی زنان به هيچ وجه وجود ندارند. به ويژه در روستاها که بيشترين خشونت ها بر عليه زنان صورت می پذيرند.

چگونه است که مردان می توانند بدون مجازات اين چنين گسترده خشونت ورزی کنند؟ اينکه زنان کشته بشوند و تازه گناهش هم به گردن قربانيان بيافتد؟ اينکه مراجع قضائی بجای حمايت از قربانی از مجرمين حمايت نمايند؟

دلائل و ريشه های اين وضعيت چند جانبه و پيچيده اند. بخصوص اينکه سازمان های دولتی در مناطق روستائی دلائل اين آمار وحشتناک زن کشی را غالبا بگردن درجه بالای تبهکاری و خشونت و جرم و جنايت در آمريکای مرکزی و مکزيکو می اندازند و دليل اين خشونت بالا را هم جنگ داخلی در گذشته و هم چنين جنگ قاچاقچيان و تبهکاری و باندهای تبهکار جوانان می دانند.

از سوی ديگر خشونت بر عليه زنان در نگاه بخش های گسترده ای از اين جوامع غالبا بعنوان مسئله ای طبيعی و عادی به حساب می آيد. در حاليکه ميان درجه بالای خشونت در کل و دلايل خشونت گسترده بر عليه زنان تفاوت وجود دارد: دليل تعيين کننده زن کشی ها همواره تفکر قدرتمندی مردانه و ساختارهای پدرسالارانه و جنسيت برتر مردان در جوامع اين منطقه است.

تصوير زنان در اين جوامع تصويری از اطاعت و فرمانبرداری و حقارت است. اگر نقش جنسيتی مردسالارانه مرد و توزيع قدرت بين دو جنس که از آن حاصل می شود مورد سئوال قرار گيرد ـ حال چه از طريق رفتار رهائی بخش و برابر خواهانه و چه از طريق کارکردن زنان که استقلال مالی را برای آنها ممکن می سازد ـ اين خطر بزرگ وجود دارد که به جنگ ميان خانواده و استفاده از خشونت و زور کشيده شود.

اين فرهنگ ماچو " مرد قوی و برتر" تا چه اندازه در جوامع ريشه دارد، را می توان از تصوير جنسيتی که از طريق موسيقي، اينترنت، راديو، تلويزيون و روزنامه ها نشان داده می شود فهميد.در موسيقی عاميانه برای مثال ـ بخشا از سوی خود زنان هم ـ بشکلی غير قابل تصور تبعيضانه و سکسيستی از فرمانبرداری زن از مرد آواز خوانده می شود. در اينجا نقش زن بعنوان کسی که در خدمت مرد است تقليل می يابد. همچنين در تلويزيون، اينترنت و تبليغات تصوير بيوقفه ای از نقش مردان بعنوان جنسيت قوی تر و برتر نشان داده می شود که برای به کرسی نشانده خواسته هايش اجازه دارد از خشونت استفاده کند.

گزارش دهی ها در روزنامه ها و برنامه های راديوئی که بندرت در باره تم خشونت عليه زنان چيزی نشر وپخش می کنند، دقيقا بطور گسترده به همان صورت بالا ذکر شده پيش می روند: قربانی زن مقصر جنايتی که رخ داده است می گردد. رسانه ها داستان های خود را اکثرا بجای اينکه تمرکز بر ريشه های اجتماعی و مسائل پشت پرده و دلائلی که باعث می شوند نابرابری ميان انسانها رشد کند، داشته باشد، در غالب داستانهای ترسناک خونين ارائه می کنند.

اين زنها هستند که نمی توانند خود را با اين شرايط و نابرابری ها و تحقير ها تطابق دهند و آنرا قبول کنند. از اين روی اين مسئله مورد توجه فعالان زنان است که چگونه با استراتژی شان بر عليه تبعيضات روزانه بر عليه زنان حرکت کنند. فمنيست های فعال و سازمانهای حقوق زنان سال هاست که با صدای بلند توجه ها را به زن کشی های کشورهايشان جلب می کنند.

بيشماری از زنان در آمريکای مرکزی و مکزيکو غالبا تحت شرايط خصومت آميز و تهديد به قتل برای اينکه صدای قربانيان خشونت را بگوش همه برسانند، حرکت می کنند. آنها آمار قتل زنان را در آمار های مستقل علنی می کنند و وابستگان اين زنان را در مبارزه با ماموران دولت همراهی می نمايند و تلاش می کنند از طريق اعتراضات و کارزارها جامعه را نسبت به اين خشونت ها حساس کنند.

بدين طريق ما می خواهيم بيشتر از همه تمامی انسانها و سازمانهائی را معرفی کنيم که فعاليت های روزانه شان بر عليه اين خشونت های سيستماتيک به زنان متوجه است. برای اين منظور ما می گذاريم تاوکلا، فعالان، روزنامه نگاران و هنرمندان سخن بگويند و تلاش کنند نگاهی به کار مهمی که سازمانهای زنان در آمريکای مرکزی و مکزيکو انجام می دهند، داشته باشند. صدای آنها بايد در اروپا هم شنيده شود. زيرا زن کشی و خشونت عليه زنان پديده ای منطقه ای نيست که بتوان در همان منطقه آن را حل نمود. از اين روی در اين کار تلاش شده است حمايت ها را جلب نمود و اطلاعات را پخش کرد.

ما می خواهيم در اين راه کمکی اندک کرده باشيم و به کار بی وقفه و خستگی ناپذير وخطرناک جنبش های زنان در اين منطقه قدمی نزديک شويم: سکوت را بشکنيم! زيرا که بدون تجديد نظر کل جامعه خشونت ها پايانی نخواهند گرفت.


November 25th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي